بوسه خدا بود حضورت ووجودت

من وبابا در تب وتاب بودیم تا سال تحویل بشه

شرطمون برای بچه دارشدن داشتن خونه وماشین ورفاه وامکانات بود

دوربین فیلمبرداری هم خریده بودیم اخه خیلی مهم بود برام که بچه من لحظه به لحظه فیلم داشته باشه

وهمینم شد و دیگه بهانه ای نداشتیم...

تو نازنینم در لحظات آغازین سال 1380چون موج کوچکی در درونم جای گرفتی

بابا روی ابرها بود وخوشحال خودمم همینطور

ودعا می کردیم که دختری داشته باشیم با نام مارال

چرا مارال؟

قبل از بارداری کتاب استاد محمود دولت آبادی کلیدر رو خونده بودم و بیمارگونه عاشق شخصیت داستان

کتابش مارال شدم و اینک دختر من هم مارال نامی می شه قوی ومحکم مثل کوه های کلیدر

وبه راستی که تومحکم تر وقدرتمند تری ومارال ترین مارال های دنیایی

رفتم دنبال ریشه اسمت واینکه اسم ایرانی باشه ومعنی اش چی باشه واز کجا اومده

ووقتی تو برای دیگرانی که می گن اسمت ترکیه توضیح می دی که این اسم ریشه اش مال کردهای

عشایر استان خراسانه و از آنجا به آذربایجان و استانبول ترکیه رسیده من حس غرور می کنم

مامان سر تو از چایی بدش می اومدو عاشق ماست وخیار بود

راه خونه تا اداره مامان دور بود وما مجبور بودیم بیشتر وقتها بریم رستوران لوکس شمشیری تجریش ومن

غذای محبویم سوپ مخصوص وکباب بره اش وبخورم برای همین همیشه می گفتم تو گوشت رستوران

لوکس شمشیری توی بدنته

یه خاطره برات بگم مثل الان که وقتی شکمو بازی در میاری با اینکه لاغری

ساعت 6 صبح جمعه بود نزدیک 4ماهم بود، بابا رو بیدارکردم وگفتم من خیلی گشنمه نگام می کرد با

تعجب!!!!!! چی کار کنم؟ جراتی به خودم دادم وگفتم: منو ببر کله پاچه بخورم بره طلایی

جات که خالی نبود توی شکم مامانی بودی زبون ومغز وبه به هی خوردم

بابا نگران شده بود هی می گفت سیر شدی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

هر وقت هوس مغز می کنی یاد اون روز می افتم هههههههههه

اما عزیز دلم سر تو نتونستم بخوابم همش سرکار بودم تا 8 شب

شب ها تو بیدار بودی تا صبح معلق می زدی توی شکمم

مثل الان که دوست داری همیشه بیدارباشی

وهمش می گی از شب بدت میاد هههههههههههههههههههههههههههههه هنوزم همین جوری هستی...

مامان می میره برات گل خوشبوی من دوستت دارم...............................